خانه ی دوست هسته علمی ادبیات دانشگاه مازندران
| ||
|
اسلوبي كه انوري در غزل ايجاد كرد به دست سعدي تكامل يافت و به آخرين حد ترقي رسيد. سعدي فصاحت بيان و رواني گفتار را به جايي رسانيده كه تاكنون هيچ شاعري نتوانسته است به اسلوب او سخن گويد و در شيوايي كلام به پاي او برسد. شيخ سعدي نه تنها يكي از ارجمندترين ايرانيان است ، بلكه يكي از بزرگترين سخن سرايان جهان است. در ميان پارسي زبانان يكي دو تن بيش نيستند كه بتوان با او برابر كرد، و از سخن گويان ملل ديگر هم از قديم و جديد و كساني كه با سعدي همسري كنند بسيار معدودند : در ايران از جهت شهرت كم نظير است و خاص و عام او را ميشناسند در بيرون از ايران هم عوام اگر ندانند خواص البته به بزرگي قدر او پيبردهاند. با اين همه از احوال و شرح زندگاني او چندان معلوماتي در دست نيست زيرا بدبختانه ايرانيان در ثبت احوال ابناء نوع خود به نهايت مسامحه و سهل انگاري ورزيدهاند چنانچه كمتر كسي از بزرگان ما جزئيات زندگانيش معلوم است، و درباره شيخ سعدي مسامحه به جايي رسيده كه حتي نام او هم بدرستي ضبط نشده است. اينكه از احوال شيخ سعدي اظهار بيخبري ميكنيم از آن نيست كه درباره او سخن نگفته و حكاياتي نقل نكرده باشند. نگارش بسيار، اما تحقيق كم بوده است و بايد تصديق كرد كه خود شيخ بزرگوار نيز در گمراه ساختن مردم درباره خويش اهتمام ورزيده زيرا كه براي پروردن نكات حكمتي و اخلاقي كه در خاطر گرفته است حكاياتي ساخته و وقايعي نقل كرده و شخص خود را در آن وقايع دخيل نموده و از اين حكايات فقط تمثيل در نظر داشته است نه حقيقت، و توجه نفرموده است كه بعدها مردم از اين نكته غافل خواهند شد و آن وقايع را واقع پنداشته در احوال او به اشتباه خواهند افتاد. شهرت و عظمت قدر او هم در انظار، مويّد اين امر گرديده، چون طبع مردم بر اين است كه درباره كساني كه در نظرشان اهميت يافتند بدون تقيد به درستي و راستي، سخن ميگويند و بنابراين در پيرامون بزرگان دنيا افسانهها ساخته شده كه يك چند همه كس آنها را حقيقت انگاشته و بعدها اهل تحقيق به زحمت و مجاهده توانستهاند معلوم كنند كه غالب اين داستانها افسانه است. شيخ سعدي خانوادهاش عالمان دين بودهاند، و در سالهاي اول سده هفتم هجري در شيراز متولد شده، و در جواني به بغداد رفته و آنجا در مدرسه نظاميه وحوزههاي ديگر درس و بحث به تكميل علوم ديني و ادبي پرداخته، و در عراق و شام و حجاز مسافرت كرده و حج گزارده، و در اواسط سده هفتم هنگامي كه ابوبكر بن سعد بن زنگي از اتابكان سلغري د فارس فرمانروايي داشت به شيراز باز آمده، در سال ششصد و پنجاه و پنج هجري كتاب معروف به بوستان را به نظم درآورده، و در سال بعد گلستان را تصنيف فرمود. و در نزد اتابك ابوبكر و بزرگان ديگر مخصوصاً پسر ابوبكر، كه سعد نام داشته وشيخ انتساب به او را براي خود تخلص قرار داده قدر و منزلت يافته و همخواره به بنان وبيان مستعدان را مستفيض واهل ذوق را محظوظ و متمتع ميساخته و گاهي در ضمن قصيده و غزل به بزرگان و امراي فارس و سلاطين مغول معاصر و وزراي ايشان پند و اندرز ميداده، و به زباني كه شايسته است كه فرشته و ملك بدان سخن گويند به عنوان مغازله ومعاشقه نكات و دقايق عرفاني و حكمتي ميپرورده و تا اوايل دهه آخر از سده هفتم در شيراز به عزت و حرمت زيسته و درت يكي از سالهاي بين ششصد و نود و يك و ششصد و نود و چهار د گذشته و در بيرون شهر شيراز در محلي كه بقعه او زيرتگاه صاحبدلان است به خاك سپرده شده است . چنانكه اشاره كرديم سعدي تخلص شعري شيخ است و نام او محل اختلاف ميباشد. بعضي مشرف الدين و برخي مصلح الدين نوشته، و جماعتي يكي از اين دو كلمه را لقب او دانستهاند، و گروهي مصلح الدين را نام پدر شيخ انگاشته و بعضي ديگر نام خودش يا پدرش را عبدالله گفتهاند،وگاهي ديده ميشود كه ابو عبدالله را كنيه شيخ قرار دادهاند، و در بعضي جاهها نام او مشرف بن مصلح نوشته شده و در اين باب تشويش بسيار است . اما در چگونگي بيان شيخ سعدي حق اين است كه در وصف او از خود شيخ بزرگوار پيروي كنيم و بگوييم : من در همه قول ها فصيحم در وصف شمايل تو اخرس اگر سخنش را به شيرين يا نمكين بودن بستاييم ، براي او مدحي مسكين است، و اگر ادعا كنيم كه فصيحترين گويندگان و بليغترين نويسندگان است قولي است كه جملگي برآنند؛اگر بگوييم كلامش از روشني و رواني، سهل و ممتنع است، از قديم گفتهاند و همه كس ميداند، حسن سخن شيخ خاصه در شعر، نه تنها بيانش دشوار است، ادراكش هم آسان نيست، چون آب زلالي كه در آبگينه شفاف هست اما از غايت پاكي، وجودش را چشم ادراك نميكند، ملايمتش با خاطر مانند ملايمت هوا با تنفس است كه در حالت عادي هيچ كس متوجه روح افزا بودنش نيست. و اگر كسي بخواهد لطف آنرا وصف كند جز اينكه بگويد جان بخش است عبارتي ندارد، از اينرو هرچند اكثر مردم شعر سعدي را شنيده و بلكه از بر دارند و ميخوانند، كمتر كسي است كه براستي خوبي آنرا درك كر ده باشد، و غالباً ستايشي كه از سعدي ميكنند تقليدي است و بنابر اعجابي است كه از دانشمندان با ذوق نسبت به او ديده شده است. پي بردن به مقام شيخ با داشتن ذوق سليم و تتبّع در كلام فصحا، پس از مطالعه و تامل فراوان ميسر ميشود سعدي سلطان مسلم ملك سخن و تسلطش در بيان از همه كس بيشتر است. كلام در دست او مانند موم است. هر معنايي را به عبارتي ادا ميكند كه از آن بهتر و زيباتر و موجز تر ممكن نيست. سخنش حشو و زوايد ندارد و سرمشق سخنگويي است. ايرانيان چون ذوق شعرشان سرشار بوده شيوه سخن را در شعر به نهايت زيبايي رسانيده بودند. شيخ سعدي همان شيوه را نه تنها در نظم بلكه درنثر بكار برده است، چنانكه نثرش مزه شعر، و شعرش رواني نثر را دريافته است، و چون پس از بستگان، نثر فارسي در قالب شايسته حقيقي ريخته شده بعدها هر شعري هم كه مانند شعر سعدي در نهايت سلامت و رواني باشد در تركيب شبيه به نثر خواهد بود. يعني از بركت وجود سعدي زبان شعر و زبان نثر فارسي از دو گانگي بيرون آمده و يك زبان شده است. گاهي شنيده ميشود كه اهل ذوق اعجاب ميكنند كه سعدي هفتصد سال پيش به زبان امروزي ما سخن گفته است ولي حق اين است كه سعدي هفتصد سال پيش به زبان امروزي ما سخن نگفته است بلكه ما پس از هفتصد سال به زباني كه از سعدي آموختهايم سخن ميگوييم، يعني سعدي شيوه نثر فارسي را چنان دلنشين ساخته كه زبان او زبان رايج فارسي شده است، و اي كاش ايرانيان قدر اين نعمت بدانند و در شيوه بيان دست از دامان شيخ بر ندارند كه بفرموده خود او: «حد همين است سخنگويي و زيبايي را» و من نويسندگان بزرگ سراغ دارم (از جمله ميرزا ابوالقاسم قاينم مقام) كه اعتراف مي كردند كه در نويسندگي هر چه دارند، از شيخ سعدي دارند. كتاب «گلستان» زيباترين كتاب نثر فارسي است و شايد بتوان گفت در سراسر ادبيات جهاني بي نظير است و خصايصي دارد كه در هيچ كتاب ديگر نيست، نثري است آميخته به شعر يعني براي هر شعر و جمله و مطلبي كه به نثر ادا شده يك يا چند شعر فارسي و گاهي عربي شاهد آورده است كه آن را معني ميپرورد و تائيد و توضيح و تكميل ميكند، و آن اشعار چنانكه در آخر كتاب توجه داده است همه از گفتهها خود اوست و از كسي عاريت نكرده است، و آن نثر و اين شعر هر دو از هر حيث به درجه كمال است ودر خوبي مزيدي بر آن متصور نيست . نثرش گذشته از فصاحت و بلاغت و سلامت و ايجاز و متانت و استحكام و ظرافت، همه آرايشهاي شعري را هم در بر دارد، حتي سجع و قافيه، اما در اين جمله به هيچ وجه تكلف و تصنع ديده نميشود و كاملاً طبيعي است، نه هيچ جا معني فداي لفظ شده و نه هيچگاه لفظي زايد بر معني آورده است، هرچه از معاني بر خاطرش ميگذرد بدون كم و زياد به بهترين وجوه تمام و كمال به عبارت ميآورد و مطلب را چنان ادا ميكند كه خاطر را كاملاً اقناع ميسازد و دعاويش تاثير برهان دارد، در عين اينكه بهجت و مسرت نير ميدهد، كلامش زينت فراوان دارد، از سجع و قافيه و تشبيه و كنايه و استعاره و جناس و مراعات نظير و غير آن، اما به هيچ وجه در اين صنايع افراط و اسراف نكرده است.
نظرات شما عزیزان: [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 12:45 ] [ amir ] |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |