شاعر هنوز شاعر گمنام بود و مُرد
شعرش هنوز مختصری خام بود و مُرد
شاعر کسی نبود، نه مالی، نه مکنتی
عضو زباله دانی ایام بود و مُرد
در روزنامه عکسی از او چاپ کردهاند
با حرفهای مفت که ناکام بود و مُرد
وقتی که مُرد دختر همسایه مزه ریخت:
"طفلک! بمیرم آخ! چه آرام بود و مُرد"
آرام بود؟ گرچه صدایش گرفته بود
روی لبش ولی پر دشنام بود و مُرد
مردی سوال کرد:"نماز قضا نداشت؟"
گفتند:" نه! نداشت و بی شام بود و مُرد."
عاشق نبود؟ بود، نگاری نداشت؟ داشت
عشقش فقط معطل یک گام بود و مُرد
"هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق"
پس آن که مُرد عمه بابام بود و مُرد؟
مهدی احمدی
نظرات شما عزیزان: