لوگوی سه گوش

 خانه ی دوست

خانه ی دوست
هسته علمی ادبیات دانشگاه مازندران
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
">پیراهن های خدا
">عکسهای دیدنی از بناهای تاریخی
">عکس های حسینی ">امام حسین (ع) از دیدگاه دکتر شریعتی ">السلام عليكَ يا ابا عَبداللهِ ">اسرار سعادت ">قافله کربلا ">محرم ">محرم ">آداب محرم
پيوندهای روزانه

«دقيقاً وقتي جاي هنر و ادبيات و شعر و فرهنگ خالي بماند، از جمله چيزهايي كه مي‌توانند راحت توي اين خلأ قرار گيرند همانا فناتيسم و تعصب است.»                                

مارك فرور فيلسوف فرانسوي

هنوز در برخي از شبهاي شعر، تعدادي از حضار از من درباره‌ي تكليف شاعران با مردم و تحولات اجتماعي مي‌پرسند و اين كه آيا شاعر و نويسنده بايد يكسره در برج عاج خويش بست نشيند يا بايد در پاسخ به زمانه و تاريخ و ملت خود، ادبياتي «مفيد» بيافريند؟ براستي مرزهاي بين ادبيات و سياست، اهل قلم با تحولات اجتماعي كجاست؟ نتايجي كه نسل ما از انقلاب گرفت چيستند و چگونه بايد به نسل‌هاي پس از ما منتقل شوند.

كوشش من اين است تا در اين نوشته‌ي كوتاه، نگاه و برداشتم را كه از درون تجربه‌هاي شخصي و جمعي برآمده در ميان بگذارم.

در جهاني كه هر اقدام انساني امري سياسي است، سخن گفتن از ادبيات غير سياسي، چشم پوشي بر واقعيت است. اما اگر تعريف بساماني از ادبيات سياسي نداشته باشيم. ادبيات را روانه‌ي مسخ سياست خواهيم كرد. در اين صورت، با ناديده گرفتن سرنوشت تلخ ادبياتي كه در كشور ما و بسياري كشورهاي ديگر به زانده‌ي امور سياسي تبديل شدند، بيم آن مي‌رود كه شاعر و هنرمند و اديب به بوق تبليغاتي ايدئولوژي‌ها و حزب‌ها و حكومت‌ها مبدل شوند و آنچه را مي‌آفرينند نه هنر  ادبيات، بلكه ابزاري در خدمت قدرت و سياست باشد.

ادبيات و هنر ـ هر اندازه هم كه انتزاعي باشند ـ نهايتاً فرآيند داد و ستد ذهن خالق آنها با جامعه و جهان‌اند.

فرآيند ديالكتيك با گذشته، و حتي با آينده‌اي كه گر چه هنوز حادث نشده، اما طرح و شمايلي از آن را مي‌توان از امروز هم ديد. اين فرآيند، خواه ناخواه ادبيات را ـ كم رنگ يا پر رنگ ـ در تابلوي تحولات سياسي جهاني قرار مي‌دهد. با اين همه، آنچه را كه ادبيات پيشنهاد مي‌كند، نه اموري مسلم، بلكه اموري بحث انگيز و گفتمان آور است. مي‌توان گفت كه سياست، بدون ادبيات وجود دارد اما ادبيات بدون گرايش هاي سياسي آزاد وجود ندارد. براي نزديك شدن به تعريفي دقيق‌تر از ادبيات اجتماعي و تفاوت آن با ادبيات سياسي، اشاره به همگرائي و ناهمگرايي آنها مي‌تواند باشد.

  • وجود مشترك ادبيات با سياست

  • (ادبيات و سياست هر دو مقولاتي اجتماعي هستند. چرا كه فرآيند فكر و عمل كساني هستند كه در جايگاه عناصر حساس و فعال جامعه قرار دارند. هم ادبيات و هم سياست محصول تفكر انسان اجتماعي‌اند. سياست به سه روش در ادبيات راه مي‌يابد:

    1-      از طريق نهادهاي وابسته به حكومت‌ها، يا نهادهاي متضاد با آنها، اين گونه از ادبيات در ستايش حكومت و يا در تقبيح آن عمل مي‌كند.

    2-      از راه ايدئولوژي‌هاي مخالف با آن

    3-      از طريق بازتاب آزادانه و هرمنوتيكي جهان و جامعه در كارگاه ذهن خلاق هنرمند و بروز ادبي آن در وجه سوم است كه ادبياتي جامعه‌گرا و تأويل‌پذير به وجود مي‌آيد كه قبل از هر چيز در ذات خود، ادبيات است.)

  • وجود افتراق ادبيات با سياست  

  • (تفاوت هنر و شعر واقعي با ادبيات تبليغي و تهييجي بسيار بيشتر از وجوه اشتراك آنهاست. از آن جايي كه سرو كار من با شعر بيشتر است. در اين گفتمان لاجرم بيشتر از شعر خواهم گفت. ضمن آن كه تمثيل‌هاي مربوط به شعر را مي‌توان به ديگر انواع هنرها هم تعميم داد.

    مجموعه‌ي روحيه‌‌ي بشري از دو بخش ضمير ناخودآگاه و ذهن خودآگاه تشكيل شده است. ضمير ناخودآگاه شامل آن دانسته‌ها، تجربه‌ها و اندوخته‌هائي است كه در دور دست‌ترين جاي ذهن آدمي ذخيره شده‌اند و بي آن كه بر آن اشراف كامل داشته باشيم. قوي‌ترين نيروي محركه‌ي ما در تمامي كنش‌ها و واكنش‌هايمان در خواب و بيداري است. همه‌ي آن چيزهايي كه شهود، الهام، خاطره‌ي قومي و رؤيا ناميده مي‌شوند، محتويات ضمير ناخودآگاه را تشكيل مي‌دهند. اما خودآگاهي بشر، حاوي شعور، عقل، منطق، قدرت قياس و نيروي تصميم گيرنده‌ي اوست. ميان ضمير ناخودآگاه و ذهن خودآگاه بشر داد و گرفتي پيوسته وجود دارد. به صورتي كه همواره بخشي از ذهن خودآگاه بشر داد و گرفتي پيوسته وجود دارد. به صورتي كه همواره بخشي از ذهن خودآگاه به صور ديگر ديسه، در ضمير ناخودآگاه با تصاميم و كنش‌هاي معقول و منطقي بشر در هم مي‌آميزد. تفاوتهاي مكاشفه با مشاهده، شهود با انديشه‌، خواب يا بيداري، رويا با واقعيت، خيال با حقيقت، شعر با نثر در واقع تفاوتهاي بين ضمير پنهان با ذهن خودآگاه انسان هستند.

    شعر، در واقع حركتي است از ناخودآگاه به خودآگاه. سرچشمه‌ي ازلي ناخودآگاه به خودآگاه، سرچشمه‌ي ازلي هنر و شعر در ضمير پنهان است. وقتي شاعران منتظر نزول فرشته‌ي الهام مي‌مانند، در واقع در انتظار سرريز شدن ضمير پنهان خود هستند تا شاعر را به حوزه‌ي سرودن هدايت كند. نخستين جمله‌ي شعر كه پل والري معنقد  بود هديه خدايان است. در واقع هديه‌ي ضمير ناخودآگاه است. درست مانند فرورفتن در رؤيا و خواب ديدن، كه در آن حضور خودآگاه، منطق و محاسبه و تفكر كمرنگ و كمرنگ‌تر مي‌شود تا ضمير پنهان بتواند به جولان در آيد. شعر هم از آمادگي ضمير پنهان براي جولان دادن، آغاز مي‌شود. اما تفاوت شعر با رؤيا در اين است كه ما رؤيا را در خواب مي‌بينيم، اما شعر را در بيداري مي‌نويسيم. منطق حاكم بر رؤيا، خلوص فزاينده‌ي ضمير ناخودآگاه در آن است، حال آن كه همواره مقداري از منطق و تفكر و تجارب انسان از طريق زبان داخل شعر شده، آن را از خلوص صد در صد دور مي‌كند.

                در عبور شعر از ضمير پنهان به ضمير آگاه، هر چه غلظت محتواهاي ناخوآگاه در شعر بيشتر باشد، آن شعر خلوص و گيرايي افزونتري دارد. فضاهاي مه آلود و گنگ، رنگ‌هاي ناپيدا و مضامين نيمه روشن، همگي علائم ارسالي از ضمير پنهان هستند كه به حوزه‌ي گفتمان و زبان منتقل شده‌اند. لذا غلظت بيش از حد آنها، شعر را از دسترس فهم و منطق روزمره و جاري ما دورتر مي‌كند. مطلقيت حضور ناخودآگاه در شعر، آن را آنچنان انتزاعي و وابريده مي‌كند كه ديگر ظرفيتي براي فهميده شده و دريافت شدن در آن نمي‌ماند.

                در عوض، هر چه عناصر و محتواي خودآگاهي كه عبارتند از دانسته‌ها، زبان‌آوري و نيات اجتماعي در شعر و هنر افزونتر باشند، جوهر هنري و شعري آنها كمتر خواهد بود و در عين حال سطح تماس منطقي آن با ساختارهاي منطقي ذهن ديگران افزايش خواهد يافت. در اين صورت، شعر، قابل فهم‌تر، همگاني‌تر، جهت دارتر و معقول‌تر خواهد بود. اين پروسه مي‌تواند شعر را تا سرحد نثر منسجم و معقول و نيت‌مند تقليل دهد و جنبه‌ي ابلاغي، تبليغي و آگاه‌گرانه بيابد، همه چيزي كه ادبيات سياسي بدنيال آن است.

                تنها تركيب بسامان و بقاعده‌ي ناخودآگاه مي‌تواند به شعري منجر گردد كه هم شعريت آن مسلم است و هم اذهان جامعه مي‌توانند با آن رابطه برقرار كنند. فهم اين گونه شعر البته مانند فهميدن يك خبر يا يك بيانيه نيست. اين گونه فهم، همانا نوعي هرمنوتيكي او تاويل‌پذير است.

    در ارتباط هنري ميان شاعر و مخاطب، چهاربعد معنوي ـ همچون چهار گوشه‌ي يك مربع ـ عمل مي‌كنند:

    ضمير ناخودآگاه -------- خودآگاه شاعر

    ضمير خودآگاه   ------- ناخودآگاه خواننده

                بسته به اين كه خودآگاه خواننده چقدر بتواند در درون شعر با ناخودآگاه شاعر تماس برقرار كند، و نيز خودآگاه شاعر چقدر بتواند با ضمير ناخودآگاه خواننده مرتبط شود، نوع و ميزان رابطه‌ي شعري پس از خوانش توسط خواننده، و پس از عبور از تأويل فردي، براي او همچون شعري عمقي يا سطحي، سهل يا دشوار، دلپذير يا ناخوشايند جلوه مي‌كند.

    بازنويسي رؤيا غيرممكن است. مگر آن كه آن را از درون بيداري عبور دهيم. براي تشريح يك رؤيا بايد نخست از خواب بيدار شويم، و از ابزارهاي جهان بيداري مانند زبان، منطق، سنجش و مثال بهره‌گيري كنيم.

    شعر، در واقع گزارشي است تاويل پذير از رؤيا كه چاره‌اي ندارد مگر آن كه خود را با ابزار جهان بيداري و واقعيت ورز دهد. لذا شعر نمي‌تواند يكسره بيان ضمير ناخودآگاه باشد و نمي‌تواند به تمامي بيان واقعيت و خودآگاهي باشد.

    تفاوت ادبيات سياسي با ادبيات واقعي در اين است كه ژانر نخست متكي بر خودآگاهي است و حامل و مبلغ نيات معين اجتماعي، حال آن كه ژانر دوم متكي بر ضمير پنهان است و حامل شخصي‌ترين وجوه جان و ذهن شاعر، شعر ناب، از صورت مثالي، از ذهنيت اسطوره‌اي از مدلهاي قومي سرچشمه مي‌گيرد و به غايت تفسير پذير و چند لايه است.

    اما ايجاد تناسب ميان دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه شاعر در شعر، اگر ناممكن نباشد، امري بسيار دشوار است. وقتي از قدرت خلاقيت شاعر سخن مي‌گوييم. در واقع از ميزان توان او در ايجاد اين تناسب حرف مي‌زنيم. معمولاً ساختار ذهني و توانمندي‌هاي زباني و گستردگي تجارب شاعر است كه مي تواند اراده‌اي كم و بيش خلاق را براي ايجاد اين تناسب بكار بندد.)

  • وجوه تمايز سياست با ادبيات

  • (سياست، پوسته و رويه‌ي دگرگوني‌هاي جامعه را به گونه‌اي مستقيم بازتاب مي‌دهد و ادبيات لايه‌هاي پنهان و عميق آن را به گونه‌اي نا سر راست. از همين روي، امور سياسي بسيار زودگذر و فرآيندهاي ادبي و هنري اموري ديرپا و مانا هستند. سياست اهداف اقتصادي، نظامي و اجتماعي را دنبال مي‌كند، حال آن كه ادبيات با انديشه و عاطفه و خلاقيت‌هاي ذهني سروكار دارد. سياست تأويل ناپذير است، چون فاقد عمق و سرشت هرمنوتيكي است. فرامين جنگي يا تدابير اجتماعي و قوانيني كه به دست سياستمداران نوشته مي‌شوند، چندان مشخص و روشن‌اند كه نمي‌توان از آنها برداشت ديگري سواي آن چه كه نيات سياستمداران شمرده مي‌شوند كرد. حتي عناصر فريب و دروغ و حقه‌هاي سياسي، نمي‌تواند به سياست جنبه‌ي تأويل‌پذيري بدهند. ادبيات و هنر اما مقولاتي هرمنوتيك هستند. به اين خاطر كه با امور معنوي، و با انديشه‌هاي آميخته با عواطف، پيوند عميق دارند.

                مشاركت افراد جامعه در سياست به صورت رأي دهي و رأي گيري انجام مي‌گيرد. سياستمداران، اهداف اجتماعي خود را بر مي‌شمرند و از مردم مي‌خواهند كه با آري يا نه، نسبت به آن موضع بگيرند. ميان رأي دهنده و راي گيرنده ديالوگي برقرار نيست. اگر هم باشد عمق و گسترده‌اي ندارد. سياستمدار، تكليف جامعه را روشن مي‌كند و ممكن است با فريب، زور يا اقناع، مردم را در برابر آن تسليم كند.

                حال آن كه هنر و ادبيات با مشاركت عميق ذهني و عاطفي هنرپذيران كامل مي‌شوند. در واقع، شاعر سايه‌اي از خود را در شعرش مي‌گنجاند كه بايد با همگرائي معنوي و مشاركت عاطفي و داد و ستد ذهني خواننده به جسمي ديگر تبديل شود. خصلت تأويل‌پذيري متن از همين جا ناشي مي‌شود كه هر خواننده‌اي با امور سياسي، فرد، تابع و فرمان پذير است يا مخالف. او با راي مثبت يا منفي خود، تقديري معين را براي امري معين و زماني معين امضا مي‌كند و يا با رد آن، اين تقدير را نفي و تقديري ديگر را براي ما مي‌گزيند. حال آن كه متن ادبي، همچون كشفي است در امور معنوي و عاطفي كه بدون مداخله و همكاري خواننده به كمال نمي‌رسد.

                با خشونت و زور رابطه‌ي تنگاتنگي دارد. خشونت و زور مي‌تواند همچون جنگ، سركوب، شكنجه و اعدام ظاهر شوند. اما ادبيات در ذات خود امري است عليه خشونت و فريب. اگر متني به ترويج مستقيم يا نامستقيم خشونت بپردازد، با جرأت مي‌توان گفت كه متني ادبي نيست بلكه متني است سياسي يا در خدمت سياست.

                آن بخش از سياست كه نام ادبيات را بر خود مي‌نهد همانا بيانگر و بيانيه‌ي سياسي است كه با سوء استفاده از فرم و زبان ادبي مي‌كوشد خود را در رديف ادبيات جاي دهد. لذا زبان و فرم همچون پوششي ناهماهنگ بر آن مونتاژ و سوار شده است و از آن تفكيك پذير است چرا كه هم ذات و همگرا با آن نيست. اين گونه ادبيات با وام گيري قالب و زبان ادبي، مي‌كوشد تأويل پذيري مقولات فلسفي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي را از آنها باز ستاند و به تبليغ و ابلاغ يك سويه‌ي آنها بپردازد.

                اما ادبيات اجتماعي كه پيوندي جدلي با واقعيت و ذهن دارد، خالق زبان و فرمي همزات و همگرا با خويش است. فرم و زبان اين گونه ادبيات از آن تفكيك ناپذيرند. ادبيات جهانگرا، مقولات اجتماعي و فلسفي و معرفتي را در حوزه‌ي گفتمان و ديالوگ قرار مي‌دهد لذا سهم مخاطب در بازآفريني آن و مشكل دهي دلخواهانه به آن بسيار بالا است.

                ادبيات سياسي مونولوگ است و تك سويه، همچون خياباني يك طرفه كه داده‌هاي سياسي و اقتدارگرا از آن به سوي مخاطبين در حركت هستند. لذا اين گونه ادبيات، جنبه‌ي تهاجمي و مطلق نگر دارد.

    حال آن كه ادبيات اجتماعي، پلي فنوتيك است و مخاطب از طريق مشاركت در تأويل آن، جذبه‌اي جدلي و روشنگري آن را تاييد مي‌كند.

    ديويد فارل كرد معتقد است: «در واقع زبان سرور مطلق انسان است» ادبيات سياسي، زبان را از زبانيت ، و از عمق خلاق تهي مي‌كند و به آن خصلتي تك معنايي، تك ساختي، و نا خلاق مي‌دهد. به عبارت ديگر، زبان را به سطح ابزاري براي ابلاغ اموري معين تقليل مي‌دهد. لذا زبان سياسي همانا مرگ زبان است. سياستمداران با سوء استفاده از زبان و ابزاري كردن واژه‌ها موجب مرگ آنها مي‌شوند. مثلاً در كشورهائي كه نه از عدالت و آزادي خبري هست نه از امنيت و رفاه واژه‌هاي عدالت، آزادي، امنيت و رفاه توسط حاكمان اين كشورها به وفور و به كرات مورد استفاده و سوء استفاده قرار مي‌گيرند. چندان كه مثلاً آزاديخواه، خرابكار ناميده مي‌شود و دزدان بيت المال نام قدسيان روي زمين برخود مي‌نهند. در مقابل، ادبيات ـ به ويژه شعر ـ لايه‌ها و ابعاد نويني را در زبان كشف و يا توليد مي‌كنند كه به آن غنا مي‌بخشد. لذا يك متن ادبي، زبان‌زا است. سياست ادبيات، همانا فرافكني ذات چند رويه‌ي زبان است از راه پيشنهاد مفاهيمي عقلي و نقلي و عاطفي.)

كوتاه سخن آن كه به گفته‌ي هانس گئورگ گادامر: « نمي توانيم منكر شويم كه ايده‌اي وابستگي هنر به مردم متضمن واقعيتي است.» با اين همه تفاوت اساسي در اين است كه دومي ابزار است. حال آن كه ادبيات اجتماعي ضمن همگرائي با آزادي و عدالت و نتكبختي بشر، از تقليل خود به ادبيات سياسي جلوگيري مي‌كند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 16 فروردين 1391 ] [ 12:45 ] [ amir ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

جدیدترین و زیباترین قالب های وبلاگ لوکس بلاگ و بلوگفا
آرشيو مطالب
امکانات وب

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 101
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 103
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 66543
تعداد مطالب : 289
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1


parsskin go Up

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ