خانه ی دوست هسته علمی ادبیات دانشگاه مازندران
| ||
|
متن ادبي از زبان بهره ميگيرد، اما تا چه حدي ميتوان از يافتههاي زبان شناسي در نقد ادبي سود جست؟ آيا چيزي در متن ادبي وجود دارد كه آن را از زبان روزانه جدا سازد؟ ما چگونه ميتوانيم با قاطعيت بگوييم اين نوشته متني ادبي است يا نوشتهاي پيش پا افتاده؟ هر چند در نقد معيارهايي وجود دارد كه ميتوان به ياري آن به شناسايي متن ادبي نايل آمد، اما هميشه اين مرزبندي صورتي دقيق و مشخص ندارد. همچنان كه متن ادبي ميتواند گاه تا حد افراط به زبان عادي نزديك شود، زبان روزانه عاميانه نيز به ميزان زيادي از همان معيارهاي زبان ادبي سود ميجويد. استعاره و مجاز، يعني دستمايههاي زبان ادبي، در تداول عامه كاربرد فراوان و شگفت آوري دارد. با اين حساب ابتدا بايد حدود زبان را در متن ادبي جست، آن گاه در مورد كاربرد يافتههاي زبان شناسي در آن داوري نمود.
يكي ديگر از مباحث مهم در شالوده شكني، اهميت نوشتار نسبت به گفتار است. چيزي كه حداقل در نزد كمتر زبان شناسي ، سابقهاش را سراغ داريم. عقيده دريدا بر آن بود كه «هيچ جامعهاي بينگارش و نوشتار نيست، ممكن است جوامعي به معناي آشنا براي ما، خط و الفبا نداشته باشند، اما علامتها، ردها و نشانهها به گونهاي كامل نقش و كاركرد نوشتار دارند.» رويكرد دريدا واقع رويكردي در اساس مذهبي است، كه در آن كلام، مقدس انگاشته شده و در حكم حلول روح خداوند بود. گفتار همواره منوط به حضور گوينده است، بنابراين، در خطر ميرايي قرار دارد، اما نوشتار امكان بازخواني مجدد و تفسير و فهم را به ما ميدهد. از اين به بعد نظريات دريدا بيشتر در حيطه گفتمان فلسفي ميگنجد.
شايد تا اين جا توانسته باشيم، هر چند اندك، تصويري بسيار كلي از موقعيت زبان شناسي در نقد ادبي و مجادلات پيرامون آن به دست دهيم، اما زبان شناسي تنها يكي از بنيانهاي نقد ادبي معاصر است، بنياد مهم ديگر نقد ادبي و به طور كلي زيباشناسي، آيينهاي گوناگون فلسفه است. نقد ادبي و زيباييشناسي، هميشه از هر راهي كه رفتهاند، به ناچار باز به سخن فلسفي بازگشتهاند. از سوي ديگر تقريباً همه فلاسفه در سفرهاي دور و دراز خود، در انديشههاي ژرف خويش، مجبور شدهاند جايي در كنار زبان توقف كنند و در مورد آن بينديشند. فلسفه و زبانشناسي در نقد ادبي و زيباييشناسي با يكديگر تلاقي ميكنند. مهمترين قلمرو نقد ادبي معاصر، امروز در كنار روش انتقادي ساختاري، روش هرمنوتيك است. اين آيين ادبي آشكارا به مرز سخن فلسفي نزديك شده، بلكه در دل آن جاي ميگيرد. اما سخن از هرمنوتيك و تاثير آن بر نقد ادبي خود مجال ديگري را ميطلبد. نظرات شما عزیزان: [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 12:45 ] [ amir ] |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |