کافکا و ادبیات کابوسی جهان :: نصرت شاد
بی قانونی قوانین دولت خودسر.
نگاهی ادبی به وضعیت کافکایی.
Franz Kafka ۱۸۸۳-۱۹۲۴
Nushad@noavar.com
حتا امروزه تفاسیر و معانی گوناگونی ازآثار فرانس کافکا،نویسنده اتریشی، آلمانی زبان میشود. منتقدین لیبرال اورابا جرج ارول مقایسه میکنند که خودسری قوانین نظام های توتالیتر مانند فاشیسم و استالینیسم را افشا میکند، و منتقدین ادبی چپ،درآثار کافکا، بحرانهای سرمایه داری غرب را درلباس بیگانگی انسان و ترس او از هستی و جامعه می بینند، که تعثیر مهمی روی ادبیات بورژوایی بجا گذاشت. آنها مدعی هستند که آثار کافکا بدلیل تقویت مکاتب نیهیلیسم و اگزیستنسیالیسم فرهنگی، با تمام نیرو و سرمایه، مورد سوء استفاده ایدئولوژی امپریالیسم قرارگرفته است. سوسیالیست های دمکرات” بهار پراگ “درکنفرانس کافکا درسال ۱۹۶۳ کوشیدند که با کمک نقد آثار کافکا، به افشای نظام بوروگراتیک استالینیستی حاکم خود بپردازند. بعضی دیگر درآثار کافکا، مانند هرمان هسه، اختلاف نسل ها ازجمله درگیری پدر سنتی مردسالار، با پسر و دختر مدرن را می بینند.درنظرآنها، انسان بعداز بدرفتاری های پدرو بزرگسالان، بعدها در جامعه، قربانی دادگاهها، سازمانهای دولتی و نیروهای امنیتی حاکم،در جامعه میشود.
درتمام آثار کافکا، ترس، وحشت، ناامنی و سرگردانی، از جلو چشم خواننده، رژه میروند. در رمان قصر او، یک بنده خدایی سحرگاهان از خانه اش براه می افتد، ولی هیچگاه به مقصد نمیرسد، چون معمورین خودسر امنیتی دولت، اورا دربین راه ربوده اند. در اثر دیگری از کافکا، معمورین مخفی، سحرگاهان در خانه ای را میزنند و ساکن بی خبر آن خانه را بدون دلیل و حکم بازداشت،همراه خود میبرند. در رمان مسخ، قهرمان فلک زده داستان، بیشتر به مسیر خطرناک محل کار فکر میکند تا به مسخ و حشره شدن ناخوش آیندش در حالت خواب و کابوس شب گذشته!.
کافکا نه تنها شاهد تناقض های عصر و جامعه خود شد، بلکه او اشاره به مشکلات شخصی و اجتماعی انسانهای اطرافش میکند. موضوع: تنهایی، بیگانگی، نیروهای سری و مرموز، درد و رنج انسان در جهان و جامعه، در همه آثار او مطرح هستند. در وضعیت و بن بست هزارتوی” کافکایی”، درفضایی کابوسی، فرد قربانی نیروهایی میشود که خارج از حوزه قدرت او هستند. در این هزارتوی اکسپرسیونیستی، سرگردانی، ترس و احساس گمشده گی، قهرمان داستان را آزار میدهند. احساس و تجربه های بیگانگی درشرایط “ کافکایی “، نتیجه از خودبیگانگی انسان در جهان مدرن سرمایه داری زمان کافکا است. واقعیات تهدیدکننده ناشناسی مانند: جامعه، سازمانهای اداری دولتی، خدای قهار، همنوع، تمام افکار انسان قربانی و ضعیف را،به خود مشغول می نمایند.
کافکا امروزه یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات بورژوایی جهان بشمار میرود. اورا یکی از رئالیست های واقعی و دقیق ادبیات قرن بیست نیز بحساب می آورند. گرچه او درآغاز، اکسپرسیونیست بشمار میرفت،ولی امروزه یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات آلمانی زبان قرن گذشته بشمار میرود.تعثیراوروی ادبیات مدرن غالب کشورها، غیرقابل انکار است. گرچه ادبیات کافکایی را ادبیات کابوسی می نامند ولی کافکا، بی صبری را گناه بزرگ نویسندگی نامید. او با توصیف جزئیات رئالیستی، معمولن در شرح داستان و قهرمان، از خیال بسوی واقعیت – و یا از رئال به سمت خیال میرود. ادیبان پان آمریکایی و جانبدارمحافل یهود،
گرچه کافکا را به اهمیت: جویس، بکت، پروست، فلوبر، هاینه، و گوته میدانند، ولی قرن بیست را قرن کافکا و فروید نامیدند و نه قرن پروست و جویس. کافکا تعثیر مهمی روی: سارتر، کامو،و برتون بجا گذاشت، او ولی خود از ریلکه و ژان پاول، تعثیر پذیرفت. صاحبنظری بنام آون، کافکا را، دانته قرن بیست نامید و گفت اگر انسان بخواهد ازنویسندگانی نام ببرد که مانند: شکسپیر، گوته و دانته، برای عصر خود مهم بودند، باید از کافکا نام برد. و کانتی مدعی شد که کافکا از جمله نویسندگانی است که قرن بیست را به واضح ترین شکل ممکن، به قلم آورد.
آثار کافکا شامل: سه رمان، چند دفتر خاطرات روزانه، سفرنامه، داستان کوتاه، نوول، نامه، و جملات قصار، هستند؛ از آنجمله: مسخ، قصر، محاکمه، بازداشتگاه محکومین، حکم دادگاه، نامه ای به پدر، درپیشگاه قانون، هنرمند گرسنه، ساختمان دیوار چین، تهیه مقدمات عروسی، اعراب و شغال، آمریکا، وکیل جدید، در گالری، پیامی شاهانه، درغم پدرخانه، یک کاغذ کهنه، یازده پسر، قتل برادر، برج، گزارشی برای دانشکده، کلاغ شکارچی، سی داستان کوتاه، و نامه هایی به میله نا، هستند. مجموعه آثار ۷ جلدی کافکا در سال ۱۹۷۶ منتشر شد، و دستنویس کتاب محاکمه او در سال ۱۹۸۸ در لندن از طریق آلمان غربی به قیمت بیش از سه میلیون مارک برای موزه ای خریداری شد، گرچه کافکا با فروتنی وصیت کرده بود که غالب آثارش را بعد از مرگ بسوزانند!.
فرانس کافکا درسال ۱۸۸۳ بدنیا آمد و درسال ۱۹۲۴ به علت بیماری سل درگذشت. او از یهودیان آلمانی زبان آنزمان مقیم چکسلواکی، ولی با ملیت اتریشی بود. خانواده وی از اقشار متوسط بازاری شهر پراگ بودند. طرح تضادهای طبقه متوسط در جهانی بیگانه و اجباری، بخشی ا زمینه کار آثار او هستند. کافکا درنوجوانی نه تنها با محافل سوسیال-دمکراسی بلکه با انجمن های آنارشیستی نیز رفت و آمد داشت. چندین سال کار در شرکت بیمه حوادث دولت پادشاهی اتریش، باعث شد که کافکا آشنایی زیادی با شرایط کارگران در نظام سرمایه داری داشته باشد. به نقل از دوستان، در جلسات متن خوانی، کافکا حین خواندن داستانهای خود، اغلب با صدایی بلند می خندید.
دهها سال است که: روانشناسان. اسطوره شناسان، مارکسیست ها، مذهبیون یهود و مسیحی، و ساختار شناسان ادبی، میکوشند که آثار کافکا را از جنبه: هنری، دینی، اجتماعی، روانشناسی، و فلسفی، معنی و تفسیر نمایند. کافکا، آزادی فرد را مخالف احساس خودتقصیری او میداند و با اشاره به کانت میگفت که انسان باید به سن بلوغ آگاهی و روشنگری برسد، و نه اینکه همیشه مطیع و گوش بفرمان، که در برابر زورگویی اعتراض نمی نماید.
بخش مهمی از منقدین ادبی نیز، آثار او را شرح و وصف سرگردانی و ناامنی قوم یهود اروپای آن زمان بشمار می آورند و احتمال میدهند که اگر کافکا زنده میماند، یا از طریق فاشیسم بقتل میرسید و یا به فلسطین مهاجرت میکرد
|